قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفش های من را بپوش و در راه من قدم بزن ...
از خیابان ها ،کوه ها و دشت هایی گذر کن که من گذر کردم
اشک هایی را بریز که من ریختم
دردها و خوشی های من را تجربه کن
سال هایی را بگذران که من گذراندم
روی سنگ هایی بلغز که من لغزیدم
دوباره و دوباره برپاخیز و مجددا در همان راه سخت قدم بزن همانطور که من انجام دادم ...!
بعد ...
آن زمان میتوانی در مورد من قضاوت کنی !!!
خیلی خیلی قشنگ و پر مفهوم بود....
ممنونم دوست خوبم
سلام دوست عزیزم
متن خیلی زیبایی است با تصویر جالبی که زدی.واقعا اگر ما قبل از قضاوت کردن درباره هرکس چند دقیقه خودمان را جای او بگذاریم وبا همان شرایط ونگاه او به مشکل بنگریم شاید خیلی از سوتفاهم ها و کدورتها پیش نیامده حل شود.
سلام دوست خوبم
خواهش میکنم ، خوشحالم خوشت اومد
دقیقا همینطوره
آفرین
یه کتاب هست به نام " با کفشهای دیگران راه برو"
ترجمه کیوان عبیدی آشتیانی
خوندنش واقعا مرتبطه و ارزشمند ...
ممنونم هدی جان
فعلا دارم یه کتاب میخونم با عنوان بیشعوری
این کتاب رو که تموم کردم کتابی که معرفی کردی رو تهیه میکنم
بازم ممنون از لطفت