به تو پرواز را آموختم و رهایت کردم تا ستاره ی دنباله دار باشی ...
کاش با تو از عشق می گفتم تا بیاموزی کمی وفادار باشی!
بادبادک کوچک من ...
مرا یاد بگیر...
نه مثل جبر!
نه مثل
هندسه!
نه مثل 1-1
که همیشه میشود صفر!
مرا یاد بگیر
مثل نیمکت
آخر ...
زنگ آخر ...
و دستانی که نام تورا
مدام روی چوب حک میکرد ...
مرا
یاد بگیر
دستت که بلرزد اشتباه مینویسی
پایت که بلرزد اشتباه میروی
دلت که بلرزد … وامصیبتا …
مساحت خلوتم را پـر کـن ...
فرقی نمیکند عمـــودی یـا اُفقـــی ...
همیـن که ضلعــی از چهـــار دیوارم باشی ، کـافیسـت ...
به کسی اعتماد کن که بتواند 3 چیز را در تو تشخیص دهد :
1- اندوه پنهان شده در لبخندت را ،
2- عشق پنهان شده در عصبانیتت را ،
3- و معنای حقیقی در سکوتت را ...
گویند نمیتوان از راه گوش خورد ...
من ☀یـــا حـــســـیـــن ☀ میشنوم مست میشوم ...
الـــســـلام عـــلیـــک یـــا ابـــاعـــبـــدالـــلـــه
چه لحظه دردآوریه ،
اون لحظه که میپرسه : خوبی ؟
بغض تو گلوت
میپیچه ...
5 خط تایپ میکنی ، ولی به جای send
همه رو پاک می کنی
و می نویسی :
خوبم مرسی تو خوبی؟
ادامه مطلب ...
بگو چه مـــخـــدری بود در بـــــــــودنت
که این همه ...
نبــــــــودنت را
درد می کشم !!!
هرگز نفهمیدم
فراموش کردن درد داشت
یا فراموش شدن !
به هر حال ...
دارم فراموش میکنم
فراموش شدنم را ...
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
صد حیف از این بساط که برچیده می شود
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آن کسی است که بخشیده می شود
این عید بزرگ رو به همه ی شما تبریک میگم
امیدوارم بهترین ها رو از خدا عیدی بگیرین ...
فرازهایی از دعای وداع امام سجاد(ع) با ماه رمضان :
بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها
بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی
بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک
رسول گرامی (ص) میفرمایند :
شش چیز را تعهد کنید تا من بهشت را برای شما ضامن شوم :
1- دروغ نگویید . کوچک یا بزرگ ، شوخی یا جدی .
2- در وعده تخلف نکرده و به آن عمل کنید .
3- در امانت خیانت نکنید . یعنی اگر کسی نزد شما سخنی یا چیزی امانت گذاشت ، خیانت نکنید.
4- چشم از نامحرم بپوشید . یعنی چه زن و چه مرد نباید به نامحرم نگاه کنند .
5- بی عفتی نکنید .
6- دست و زبان را از خلاف نگه دارید .
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود . علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم ، جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت : خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟ مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم ، آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .
سقراط پرسید : به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟ مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم .
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی ، آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟ و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود ، بیماری فکری و روان نامش غفلت است.
و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند . پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .
و بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است ...
اگر می بایست من از میان سیصد شعر حماسی یک جمله را برگزینم که تمام آموزشهایم را در بر داشته باشد، این جمله را بر می گزینم :
هیچ اندیشه ی بدی را در سر یا در دل خود جای مده ...
"کنفوسیوس"
آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم
که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم
زمین را از زیر پاییم بکشند ....
این بار که آمدی دستانت را روی قلبم بگذار ،
تا بفهمی ...
این دل با دیدن تو نمی تپد !
میلـــرزد...