پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

صدای دلنشین زندگی

سفره را جمع کردم و در یخچال گذاشتم ولی ناگاه !! صدای دلنشینی و آهنگینی را شنیدم.
به مادر گفتم : می شنوید ؟
گفت : چی ؟
گفتم : صدای آهنگی دلنشین می آید
مادر گفت: آنچه می شنوی ، قل قل سماور است و صدای گر گر بخاری ، صدای باد که شیشه های پنجره را می لرزاند ، صدای خش خش کاغذی که خواهرت روی آن می نویسد . صدای شستشوی ظرفهای من و صدای بوق و عبور ماشینها در خیابان است .
گفتم صدای دیگر هم هست
صدای آهنگین شما که داشتید حرف می زدید !
پدر گفت : و صدای گوش تیز کردن من که داشتم به حرف های شما گوش می دادم !
هر سه خندیدیم .
"زیبا تبریزی"


نظرات 4 + ارسال نظر
امیر یکشنبه 25 تیر 1391 ساعت 01:46 ب.ظ http://anti-devil.blogsky.com/

چه زیبا گفته بود ، زیبای تبریزی

آنا یکشنبه 25 تیر 1391 ساعت 01:46 ب.ظ http://www.gong.blogsky.com

واقعا دلنشین

پری وش یکشنبه 25 تیر 1391 ساعت 02:23 ب.ظ http://nymphlike.blogsky.com

سلام
ممنونم از ابراز همدردیتون
بله روزها و لحظات بسیار سختی رو می گذرونم

سلام
واقعا متاثر شدم
میشه درک کرد که چی بهتون میگذره
از صمیم قلبم براتون آرزوی صبر و شکیبایی میکنم
و امیدوارم مورد رحمت خدا قرار بگیرن

فاطی دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 01:51 ق.ظ http://baran761300.blogsky.com

آجی فوق العاده بود

قربون تو آجی کوچولو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد