سفره را جمع کردم و در یخچال گذاشتم ولی ناگاه !! صدای دلنشینی و آهنگینی را شنیدم.
به مادر گفتم : می شنوید ؟
گفت : چی ؟
گفتم : صدای آهنگی دلنشین می آید
مادر
گفت: آنچه می شنوی ، قل قل سماور است و صدای گر گر بخاری ، صدای باد که
شیشه های پنجره را می لرزاند ، صدای خش خش کاغذی که خواهرت روی آن می نویسد
. صدای شستشوی ظرفهای من و صدای بوق و عبور ماشینها در خیابان است .
گفتم صدای دیگر هم هست
صدای آهنگین شما که داشتید حرف می زدید !
پدر گفت : و صدای گوش تیز کردن من که داشتم به حرف های شما گوش می دادم !
هر سه خندیدیم .
"زیبا تبریزی"
چه زیبا گفته بود ، زیبای تبریزی
واقعا دلنشین
سلام
ممنونم از ابراز همدردیتون
بله روزها و لحظات بسیار سختی رو می گذرونم
سلام
واقعا متاثر شدم
میشه درک کرد که چی بهتون میگذره
از صمیم قلبم براتون آرزوی صبر و شکیبایی میکنم
و امیدوارم مورد رحمت خدا قرار بگیرن
آجی فوق العاده بود
قربون تو آجی کوچولو