پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...درباره من
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- دی 1392 4
- آذر 1392 8
- مهر 1392 8
- شهریور 1392 2
- مرداد 1392 15
- تیر 1392 13
- خرداد 1392 7
- فروردین 1392 34
- اسفند 1391 32
- بهمن 1391 28
- دی 1391 61
- آذر 1391 57
- آبان 1391 87
- مهر 1391 65
- شهریور 1391 172
- مرداد 1391 154
- تیر 1391 157
- خرداد 1391 187
- اردیبهشت 1391 12
آمار : 1077100 بازدید
Powered by Blogsky
همون نگاه اول فهمیدم . . .
خوبه واقعا
یه 5ثانیه ای طول کشید فهمیدم
اما جالب بود
آبجی کوچولوی من خیلی باهوشه پس
سلام هستی جونم
من هنوز لود نشده فهمیدم
خیلی جالبه
سلام سیمای عزیزم
آفرین
پس چرا من نفهمیدم ؟؟
سلام من نفهمیدم
خوبه
لااقل یه همدرد پیدا کردم
جالب بود
متوجه شدم زود گلم
آفرین باهوش
سلام
اول ممنون از اینکه سر زدی.
دوم اینکه عکس خیلی جالبی بود.
فهمیدن یا نفهمیدن این عکس اصلا ربطی به هوش نداره. بلکه به نظر من به دیدن همچین صحنه هایی ربط داره.
اینو به این خاطر گفتم که خودم بارها همچین صحنه هایی رو دیدم و دیگه عکسش برام عادی و تکراری بود.
خصلت بت‌ها همینه. همیشه کاراشون رو با هم و هماهنگ انجام می‌دن.
سلام
خواهش میکنم
شاید حق با شما باشه ، ممنون از توضیحتون
سلام هستی جونم جالب بود منم فهمیدم.
سلام عزیزم
پس فقط خودم آخر سوتی دادنم
zood fahmidam
kheili bahal bud
آفرین