پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

نـ رفتن تو

همیشه از آمدن "نـ" بر سر کلمات می ترسیدم ... !
نـ داشتن تو ...

نـ بودن تو ...

نـ ماندن تو ...
کاش اینبار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبری میداد از نـ رفتن تـو ...


نظرات 1 + ارسال نظر
kazhal پنج‌شنبه 12 مرداد 1391 ساعت 06:00 ق.ظ http://rustayedelam.persianblog.ir/


هیچ چیز بیشتر و بدتر از این...
مغز استخوان آدمو نمی سوزونه که...

اطرافیانت بهت بگن:
اگه ...دوستت داشت نمیرفت...!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد