پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

نمیدانی

نه نمی دانی ...!
هیچکس نمی داند
پشت این چهره ی آرام در دلــــم چه میگذرد
نمی دانی ...!
کسی نمی داند ...!
این آرامش ظاهر و این دل نا آرام
چقــــــــدر خسته ام میکند ...! 


نظرات 5 + ارسال نظر
mehdi سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 03:07 ق.ظ http://www.pesarsistan.blogsky.com

سلام هستی خانم،
ممنون که سر زدید
ولی از لینک کردن چیزی نگفتید
من لینک می کنم؛ایشالا که راضی باشید
یا علی

سلام آقا مهدی
خواهش میکنم
ممنونم بابت لطفتون ، اگه حرف نزدم دلیلش اینه که لینک دوستان تو وبلاگم نذاشتم ، کم لطفی بود اگه تنها شما لینک میکردید
به هر حال دوستان همه منو شرمنده کردن

یا علی

دریا سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 03:35 ق.ظ http://azjensebaran.blogsky.com / quietseashore.blogsky.com

نه نمیدانی..........!
زیبا بود دوست خوبم...

ممنونم دریای عزیزم

گلنوش سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 12:02 ب.ظ

نمیدانی در دلم چه میگذرد
مرسی هستی جونم وبلاگت عالیه عالی
متناش همه یکی از یکی قشنگ تر
موفق باشی دوستم

ممنونم عزیزم
نظر لطفته گلنوش جون
خجالتمون میدی

من هم برات آرزوی موفقیت میکنم دوست خوبم

ساوا سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 12:02 ب.ظ http://www.bashia.blogsky.com

سلام
اینارو خودتون می نویسید؟

سلام دوست عزیز
هیچکدوم از مطالب وبلاگم رو خودم ننوشتم

هدی سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 09:06 ب.ظ http://aftabgardantarin.blogsky.com

هیچ کس نمی داند ...
هیچ کس ...
مهم هم نیست ...
همین که
خدا بداند
و
تو ...
کافی ست ...

خیلی قشنگ بود هدی هدی جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد