در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
دارم فراموش میکنم
فراموش شدنم را ...
ای جان
بعضی وقتها ناچاری که یک چیزهایی را فراموش کنی.چون یاد آوری آنها دردناکتر از فراموش کردنشان است.
دقیقا همینطوره
بعضی از خاطره ها واقعا درد آوره