پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

ترافیک

وقـتی تــــــو بـا مـنی ...

تـرافیـــک میتــونه زیبــاترین مکــــــث عالـم باشــه ...


نظرات 3 + ارسال نظر
ANNA چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://gong.blogsky.com

موافقم
مثل من وقتی که با من بود
در شهر غریب بی راهه بردمش تا پیاده بیشتر برویم


عاشقی همینجوریه دیگه
آدم حاضره هر کاری کنه تا چند دقیقه بیشتر با عشقش باشه

ریحانه چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 10:29 ب.ظ

سلاممممممممممممممممممممممممممممممممم
عجب جمله ی بود عالی بودددددددددد
من حالم خیلی خوبههههههههههه
توچطور ی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام ریحان جان
خوشحالم که خوبی عزیزم
منم خوبم دوست خوبم

هدی پنج‌شنبه 16 شهریور 1391 ساعت 09:55 ب.ظ http://aftabgardantarin.blogsky.com

اینو هیشکی نمیدونه ... اما من یه بار همین کارو کردم ... ترافیک ... خودمو به خنگی زدم که آدرس خونه مونو یادم رفته ... بعد کل شهرو دور زدیم تا خونه مونو پیدا کرد و منو به خونه رسوند
گرچه میدونم بعدش تقریبا مطمئن شد که من یه کمی کودنم اما مهم نیست، من که میدونستم این یه ترفند عاشقانه بود ... میارزید ... به یه لحظه بیشتر در کنارش بودن ... می ارزید ...
چه خاطره خوبی رو به یادم آوردی

آخی
ای جان
دور از جون
بهترین کارو کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد