در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
گیج می شوم و پریشان مستاصل وقتی دلتنگی با تمام سپاهش لشکرکشی می کند و سایه می اندازد روی دلم ... آن وقت تب و لرز فرامی گیرد تمامی ایمانم را ... و هذیان شروع می شود .......
انشاالله هیچوقت دیگه این تب و لرز و هذیان تکرار نشه
یک نفر مشت مشت بردلم نمک می پاشد !
گیج می شوم و پریشان
مستاصل
وقتی
دلتنگی با تمام سپاهش لشکرکشی می کند
و
سایه می اندازد روی دلم ...
آن وقت
تب و لرز فرامی گیرد تمامی ایمانم را ...
و
هذیان شروع می شود .......
انشاالله هیچوقت دیگه این تب و لرز و هذیان تکرار نشه
دلتنگی...
دلتنگی نه با قلم نوشته می شود
نه با دکمه های ســــــرد کیبورد .... . .
دلتنگی را
با اشک می نویسند!!!
- - -
کژال-روستای دلم
اشک ...
ماه در آب افتاد؛ ماهی شد
چه فکر قشنگی
30MA :
همیشه فاصله هست که شور ش رو در میاره...
فاصله ...
هی ...
تو را چه به فرهاد؟یک فرهاد بود و یک بیستون عاشقی!تو همین یک وجب دیوار را بردار من باورت میکنم.
خیلی قشنگ بود
ممنون