در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
سلام هستی جون بی نظیره وبلاگت، عاشقشم، تموم مطالبش عااااااااالی و دلنشین. امکان نداره بخونمشون و به دلم نشینه. مخصوصا اون بخش نجوا با مهربانترینت که امکان نداره بارونیم نکنه. با اینکه چندروزی میشه با وبلاگت آشنا شدم، اما میشه گفت هر چی پست تا حالا گذاشتی رو خوندم عااااااااااااااااااااالی بهت تبریک میگم
عاشق میخواست به سفر برود ، روزها و ماه ها و سال ها بود که چمدان می بست ، هی هفته ها را تا میکرد و توی چمدان می گذاشت ؛ هی ماه ها را مرتب میکرد و روی هم میچید و هی سال ها را جمع میکرد و به چمدانش اضافه میکرد. او هر روز توی جیب های چمدانش شنبه و یکشنبه می ریخت و چه قرن هایی را که ته چمدانش جا داده بود و سال ها بود که خدا تماشایش میکرد و لبخند میزد و چیزی نمی گفت اما سرانجام روزی خدا به او گفت : عزیز... عاشق ، فکر نمی کنی سفرت دارد دیر می شود ؟ چمدانت زیادی سنگین است ، با این همه سال و قرن و این همه ماه و هفته چه می خواهی بکنی ؟ عاشق گفت : خدایا ! عشق ، سفری دور و دراز است. من به همه این ماه ها و هفته ها احتیاج دارم. به همه این سال ها و قرن ها ، زیرا هر قدر که عاشقی کنم باز هم کم است. خدا گفت : اما عاشقی سبکی است. عاشقی سفر ثانیه است نه درنگ قرن ها و سال ها ؛ بلند شو و برو و هیچ چیز با خودت نبر ، جز همین ثانیه که من به تو می دهم. عاشق گفت : چیزی با خود نمی برم ، باشد. نه قرنی و نه سالی و نه ماه و هفته ای را. اما خدایا ! هر عاشقی به کسی محتاج است ، به کسی که همراهی اش کند. به کسی که پا به پایش بیاید. به کسی که اسمش معشوق است. خدا گفت : نه ؛ نه کسی و نه چیزی. “هیچ چیز” توشه توست و “هیچ کس” معشوق تو ، در سفری که نامش عشق است و آنگاه خدا چمدان سنگین عاشق را از او گرفت و راهی اش کرد ، عاشق راه افتاد و سبک بود و هیچ چیز نداشت جز چند ثانیه که خدا به او داده بود و عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ کس را نداشت جز خدا که همیشه با او بود
سلام دوست گلم مدتی هست که به این حقیر سر نمیزنی ! یکی از فتنه های آخرالزمان دور شدن دلهایی است که خداوند را دوست دارند و خداوند در قرآن میفرماید یدالله مع الجماعه ؛ دست من با جماعت است . ای کاش که ما حواسمان بود که داریم از هم جدا میشیم و این خواسته اهریمن هست و اولیای خدا نگران این وضعیت . بیاید هم دیگر رو یاد کنیم حتی با ختم یک صلوات بر محمد ص حقیر سرتا پا گناه
خدایا آرزو می کنم ، آنچه را آرزو کنم ، که تو دوست داری و آن آرزو را اجابت نمایی که نیک فرجامم نماید . لیله الرغائب شب آرزوهاست برای اجابت آرزوهای هم آرزو کنیم . [گل][گل][گل]
بنده در اینجا از تمام موحدین درخواست تشکیل یک گروه بنام ) آزاد اندیشان موحد کل دنیا ( را دارم . به منظور مقابله با جنگ نرم افزاری که شیطان پرستان و کافران به خدا بنیان گذاری کرده اند و سایتهای ضد خدا ودین را طراحی کرده و عضو میگیرند . اعلام میکنم شما هم میتوانید همان گونه که آنها با شیطان عهد بسته و بیعت کرده اند شما هم با خداوند بی همتا عهد بسته و بیعت بکنید تا با کمک خداوند و همت همه آزاد اندیشان موحد به آنها غلبه کنیم . خداوند میفرماید دست من با جماعت است . پس اراده کنید ای موحدین آزاد اندیش ، ای یهودیان خداپرست و ای مسیحیان حقیقت طلب و ای مسلمانان اصلاح طلب به پا خیزید که دیگر زمان غفلت نیست و زمان جهاد در راه خدا فرا رسیده . کسانی که اعلام آمادگی میکنند با نوشتن این متن در صفحات مختلف اقدام به جنگ فضای مجازی میکنند تا روزی که جهاد رو در رو و تن به تن آغاز گردد . و چون نمیخوایم اسامی ما در لیستی باشد و گمنام بمانیم و خداوند فقط شاهد اعمالمان هست و باشد اقدام به تهیه لیست اسامی نمیکنیم . خداوندا ما با تو عهد میبندیم تا آخرین نفس برای تو در روی زمین جهاد کنیم و خسته نشویم تا در کنار تو آییم و آنجا آرام گیریم .. . . . پناهنده در گاه حق
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
منتظر ” باش ،
اما ” متوقف ” نباش !
” تأمل ” کن ،
اما ” معطل ” نکن!
صبور ” باش ،
اما ” بی خیال ” نباش !
سرسخت ” باش ،
اما ” لجباز ” نباش !
ساده ” باش ،
اما ” ساده لوح ” نباش !
جسور ” باش ،
اما ” گستاخ ” نباش !
” شتاب ” کن ،
اما ” شتابزده ” عمل نکن !
بگو ” آره ” ،
اما نگو “حتما ” !
بگو ” نه ” ،
اما نگو ” هرگز “
[گل][گل][گل]
[گل]
وبتون عالیه متنا عالییییییییییییییییییییین خیلی دوستتون دارم عزیزمیییییییییییییییییییییییییی
من هر روز میام
خواهش میکنم
نظر لطفتونه سیما جان
سلام هستی جون
بی نظیره وبلاگت، عاشقشم، تموم مطالبش عااااااااالی و دلنشین. امکان نداره بخونمشون و به دلم نشینه. مخصوصا اون بخش نجوا با مهربانترینت که امکان نداره بارونیم نکنه. با اینکه چندروزی میشه با وبلاگت آشنا شدم، اما میشه گفت هر چی پست تا حالا گذاشتی رو خوندم
عااااااااااااااااااااالی
بهت تبریک میگم
عاشق یه عشق واقعی..
خدا جوووووووووووننننننننننننن
عاشق میخواست به سفر برود ، روزها و ماه ها و سال ها بود که چمدان می بست ، هی هفته ها را تا میکرد و توی چمدان می گذاشت ؛ هی ماه ها را مرتب میکرد و روی هم میچید و هی سال ها را جمع میکرد و به چمدانش اضافه میکرد. او هر روز توی جیب های چمدانش شنبه و یکشنبه می ریخت و چه قرن هایی را که ته چمدانش جا داده بود و سال ها بود که خدا تماشایش میکرد و لبخند میزد و چیزی نمی گفت اما سرانجام روزی خدا به او گفت : عزیز... عاشق ، فکر نمی کنی سفرت دارد دیر می شود ؟ چمدانت زیادی سنگین است ، با این همه سال و قرن و این همه ماه و هفته چه می خواهی بکنی ؟ عاشق گفت : خدایا ! عشق ، سفری دور و دراز است. من به همه این ماه ها و هفته ها احتیاج دارم. به همه این سال ها و قرن ها ، زیرا هر قدر که عاشقی کنم باز هم کم است. خدا گفت : اما عاشقی سبکی است. عاشقی سفر ثانیه است نه درنگ قرن ها و سال ها ؛ بلند شو و برو و هیچ چیز با خودت نبر ، جز همین ثانیه که من به تو می دهم. عاشق گفت : چیزی با خود نمی برم ، باشد. نه قرنی و نه سالی و نه ماه و هفته ای را. اما خدایا ! هر عاشقی به کسی محتاج است ، به کسی که همراهی اش کند. به کسی که پا به پایش بیاید. به کسی که اسمش معشوق است. خدا گفت : نه ؛ نه کسی و نه چیزی. “هیچ چیز” توشه توست و “هیچ کس” معشوق تو ، در سفری که نامش عشق است و آنگاه خدا چمدان سنگین عاشق را از او گرفت و راهی اش کرد ، عاشق راه افتاد و سبک بود و هیچ چیز نداشت جز چند ثانیه که خدا به او داده بود و عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ کس را نداشت جز خدا که همیشه با او بود
^ چه متن قشنگی سمانه خانوم!!!!!!
عااااااالی ممنون.
سلام
دوست گلم مدتی هست که به این حقیر سر نمیزنی !
یکی از فتنه های آخرالزمان دور شدن دلهایی است که خداوند را دوست دارند و خداوند در قرآن میفرماید یدالله مع الجماعه ؛ دست من با جماعت است . ای کاش که ما حواسمان بود که داریم از هم جدا میشیم و این خواسته اهریمن هست و اولیای خدا نگران این وضعیت . بیاید هم دیگر رو یاد کنیم حتی با ختم یک صلوات بر محمد ص حقیر سرتا پا گناه
افوض امری الی الله
ان الله بصیر بالعباد
هر روز خود را با گفتن همین آیه به خدا بسپارید...
[گل][گل][گل]
سلام وبلاگ خوبی داری به منم سربزن
امیدوارم در شادی به سر ببرید ..
سلام آجی
فدات شم عسیسم
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
چرا آپ نمیشید
دلتنگتون شدم و نگران !!
هستی کجایی؟
نگرانیم..
خدایا
آرزو می کنم ، آنچه را آرزو کنم ، که تو دوست داری
و آن آرزو را اجابت نمایی که نیک فرجامم نماید .
لیله الرغائب شب آرزوهاست
برای اجابت آرزوهای هم آرزو کنیم .
[گل][گل][گل]
منم نگرانم
سلام به نظر من چیز ساده ای نیست ولی همه توانایی تجربه دارند
تا عشق چی باشه وعاشق که!
سلام عزیزم.بی نهایت تبریک...
مثل همیشه ویت سرشار از عشق...
دوست دارم شدید
ای عشق،
همه بهانه از توست....
عاشق که میشوی نگران خودت نباش
عشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی...
سلاام اجییی
چرا دیگه مطلب ارسال نمیکنی عزیزه دام؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس کجایی دوست من ؟.........................
بنده در اینجا از تمام موحدین درخواست تشکیل یک گروه بنام ) آزاد اندیشان موحد کل دنیا ( را دارم . به منظور مقابله با جنگ نرم افزاری که شیطان پرستان و کافران به خدا بنیان گذاری کرده اند و سایتهای ضد خدا ودین را طراحی کرده و عضو میگیرند . اعلام میکنم شما هم میتوانید همان گونه که آنها با شیطان عهد بسته و بیعت کرده اند شما هم با خداوند بی همتا عهد بسته و بیعت بکنید تا با کمک خداوند و همت همه آزاد اندیشان موحد به آنها غلبه کنیم . خداوند میفرماید دست من با جماعت است . پس اراده کنید ای موحدین آزاد اندیش ، ای یهودیان خداپرست و ای مسیحیان حقیقت طلب و ای مسلمانان اصلاح طلب به پا خیزید که دیگر زمان غفلت نیست و زمان جهاد در راه خدا فرا رسیده . کسانی که اعلام آمادگی میکنند با نوشتن این متن در صفحات مختلف اقدام به جنگ فضای مجازی میکنند تا روزی که جهاد رو در رو و تن به تن آغاز گردد . و چون نمیخوایم اسامی ما در لیستی باشد و گمنام بمانیم و خداوند فقط شاهد اعمالمان هست و باشد اقدام به تهیه لیست اسامی نمیکنیم . خداوندا ما با تو عهد میبندیم تا آخرین نفس برای تو در روی زمین جهاد کنیم و خسته نشویم تا در کنار تو آییم و آنجا آرام گیریم .. . . . پناهنده در گاه حق