پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...درباره من
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
آمار : 1068547 بازدید
Powered by Blogsky
خیلی زیبا و تاثیرگذار بود ... چقدر زیباست وقتی میبینم هنوز انسانیت با تمام قوا نفس می کشه ...
توی این دنیای پر از دروغ و ریا آدم تعجب میکنه وقتی میبینه انسانیت هنوز از بین نرفته
چقدر حرکت قشنگی بود
ولی متاسفانه خیلی کمند این دسته از ادمها...
آره واقعا فوق العاده بود
منکه نمیدونستم دوستم سرطان داره...
وقتی فهمیدم که بهش اکسیژن وصل کرده بودن...
خودمو نمیبخشم که ازش غافل شدم...
آخی
انشاالله که زود حالش خوب بشه عزیزم
واسه محبت کردن بهش هنوزم دیر نیست
هستی پارسال مرد...
ای جانم
خدا رحمتش کنه
الان یادم اومد که قبلا دربارش گفته بودی
نمیدونم چی بگم فقط میدونم برات خیلی سخت بوده