در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
گاهی دلت میخواد همه ی
بغضات از تو نگاهت خونده بشه چون جسارت گفتن کلمه ها رو نداری
اما یه نگاه
گنگ تحویل میگیری و یه جمله مثله :
چیزی شده ؟
اونجاست که
بغضتو با یه لیوان سکوت سر میکشی و با لبخند میگی :
منم همینجوریم بغضمو میخورم میگم هیچی
ولی این هیچی یعنی همه چی
یعنی خیلی چیزا اتفاق افتاده
درسته یعنی خیلی چیزها اتفاق افتاده
امیدوارم تو زندگی ِ همه کسی باشه که حرفامون رو از نگاهمون بخونه ...