پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

دیدن خدا

دانشجویی به استادش گفت :
استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم آن را عبادت نمی کنم .
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت : آیا مرا می بینی ؟
دانشجو پاسخ داد : نه استاد !

وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم .

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید ...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
دریا جمعه 16 تیر 1391 ساعت 11:30 ب.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

قشنگ بود عزیزم...
واقعا همینطوره هستی جون

هدی شنبه 17 تیر 1391 ساعت 12:47 ب.ظ http://aftabgardantarin.blogsky.com

سایه ها حاصل پشت کردن دیوارها به آفتاب هستند
گستاخی دویارها را پیروی نکنیم تا آفتابی بمانیم.

کاش بتونیم

هدی شنبه 17 تیر 1391 ساعت 12:48 ب.ظ http://aftabgardantarin.blogsky.com

دیوارها ... بازم اشتباه تایپ کردم ...

خودت رو اذیت نکن عزیزم
پیش میاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد