پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

... سیگار

این بار ،
سیـگار را بکش ،
از طـرفی که می ســـوزد ؛
تـا بـدانی بی تو چه میـــکشم …


نظرات 4 + ارسال نظر
هدی شنبه 17 تیر 1391 ساعت 12:32 ب.ظ http://aftabgardantarin.blogsky.com

سیگار من
بیش از تو
نگران حال من است ...
دود می کند خود را
تا
مگر
من آرام شوم ...

خیلی قشنگ بود هدی جان
ممنون

دریا شنبه 17 تیر 1391 ساعت 01:17 ب.ظ http://azjensebaran.blogsky.com


چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه
اونم کسیه که داغونت کرده !
زیبا بود و تلخ........

دقیقل همینطوره

فاطی شنبه 17 تیر 1391 ساعت 08:10 ب.ظ http://baran761300.blogsky.com

بااینکه کوچیک بود متنه اما خیلی چیزارو تو خودش داشت
نمیدونم بیش از حد به دلم نشست

امیر یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت 01:17 ب.ظ http://www.sunset-idols.blogfa.com

سلام دوست.
خواندمت.
و خوشحال شدم. مانا باشی.......

سلام
خیلی ممنونم
من هم براتون آرزوی موفقیت و سربلندی میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد