در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
سلام خوبی؟هیچ میدونی داداش محسنت واسه چی خواسته دعاش کنین؟
داره یه زندگی رو بهم میزنه
دوس داشتی بیشتر برات توضیح میدم
محسن(سکوت بغض آلود منظورمه
خیلی نامرده
باور نمیکنی از خودش بپرس
سلام
ممنونم
دور از جون
انشاالله که مشکلتون خیلی زود حل بشه
سلام آجی
چقد پستت جدید زدید
اما من نبودم
گریه نمیکنیم آخه اشک خیلی با ارزشه
سلام آبجی فاطمه
اشکالی نداره عزیزم
تو خوب باشی واسم کافی
آره اشک خیلی با ارزشه
سلام وبلاگ خوبی دارید موفق باشید به وبلاگ من هم یه سری بزن.
منتظرم.
سلام
ممنونم نظر لطفتونه
من هم براتون ارزوی موفقیت میکنم
از اینکه تو مدت کمی یک دنیا خاطره باهاش دارم از ته دل میخندم...
با اینکه یک دنیا فاصله باهاش دارم...
امیدوارم فاصله هاتون کم بشه
و همیشه لبت خندون باشه
چه اشتباه بـزرگیست ، تلخ کردن زندگیمان
برای کسی که در دوری ما
شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری میکند . . .