پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

آینده

این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرام دیدارش کردم ...؟

"حسین پنـــــاهی"


نظرات 2 + ارسال نظر
دریا سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 02:29 ب.ظ http://azjensebaran.blogsky.com / quietseashore.blogsky.com


واقعا چقدر زیبا گفته....

محسن سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 05:12 ب.ظ http://roga.blogsky.com/

خدا رحمتش کنه! خیلی دوسش دارم. روحش شاد. آدم گلی بود. کاش جز یادش، جسمش هم زنده بود تا بیشتر از این حرفای قشنگ قشنگ میزد تا به ما باز بفهمونه که چه دل پاکی داره!

خدا رحمتشون کنه
واقعا آدم بزرگی بودن

ما آدم ها تا وقتی کسی هست قدرش رو نمیدونیم ، وقتی که از دستش میدیم تازه میفهمیم چه عزیزی رو از دست دادیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد