در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
سلام هستی جونم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/027.gif)
خوبی گلم
زیبا بود علی الخصوص عکس فوق العاده قشنگه...
سلام سارا جون
ممنون عزیزم شما خوبی؟
خوشحالم خوشت اومد
دلم برات خیلی تنگ شده بود
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همآواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
خیلی قشنگ بود عزیزم
ممنون بایت این اشعار زیبا
با همین بازی ها شروع شد زندگی
با همین صندلی ها
که هرگز به تعداد ما نبود
و ما
با هر سوت داور
تنهاتر شدیم
ممنونم