یادم باشد :
که زیبایی های کوچک را دوست بدارم ،
حتی اگر در میان زشتیهای بزرگ باشند ...
عجیب است که ؛
پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم !
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی !
بعد از چند ماه به همکاری !
بعد از چند سال به همسایه ای ...
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می
بایست را به او ببخشیم ؛
او که یگانه است و شایسته ...
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم ، احساس می کنیم ؛
و وقتی که باید احساس کنیم ، فکر می کنیم ...
یاتان باشد لبخند بزنید ؛
1. لبخند زدن جذابتان می کند
2. لبخند زدن حال و هوایتان را تغییر می دهد
3. لبخند زدن مسری است
4. لبخند زدن استرس را از بین می برد
5. لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند
6. لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد
7. لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند
8. لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد
9. لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید
10. لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید
لبخند بزنید ... حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید .
خیلی سخت است ! وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود" . پس با لبخند زدن از افسردگی ، استرس و نگرانی دور بمانید ...
( این آرزوی قشنگ رو "دوست" عزیز تو قسمت نظرات گذاشتن ،
ازشون خیلی ممنونم )
کاش آنقدر قدرتمند بودم که دنیا ر ا به کامت بچرخانم ،
اما کسی را میشناسم که قادر مطلق است ،
از او میخواهم برایت بهترین ها را ...
خداوندا ...
دقیق یادم نیست آخرین بار ؛ کی خود را پیدا کردم
اما خوب یادم هست ؛
هر گاه که گم شدم
دستم در دست تـــــو نبود ...
ببیــن مـــرا ؛
دستم بند نمیشود هیچ جا
جز به دامنت
خـــــــــــــــــدا ...!
من یک مرد معمولی هستم
تو هم یک زن معمولی هستی
و ما هر دو نیازهای معمولی داریم
نیاز به آب و غذا و کمی هوا
و این که با هم باشیم
و همدیگر را دوست داشته باشیم
و این که خیلی معمولی
بمیریم ...
پس چرا سعی می کنی همه چیز را آنقدر سخت بگیری عزیزم ؟
وقتی که زندگی تا این حد معمولی است
پس بدترین چیزی که می تواند برای من و تو اتفاق بیفتد
چیزی نیست
به جز
یک اتفاق معمولی ...!
"شل سیلوراستاین"
اگر بخواهید دائم در مورد انسانها قضاوت کنید ،
هرگز فرصت دوست داشتن آنها را نخواهید داشت ...
تمام غصه ها
دقیقا از همان جایی آغاز می شوند که ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت !
اندازه می گیری !
حساب و کتاب می کنی و مقایسه می کنی ...
و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که زیادتر دوستش داشته ای ، که زیادتر دل داده ای ،
که زیادتر گذشته ای ، که زیادتر بخشیده ای ،
به قدر یک ذره ، یک نقطه ، یک ثانیه حتی !
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود
و توقع آغاز همه ی رنج هایی است
که ...
به نام عشق می بریم ...
پیرمردی تهیدست سوار بر قطار به مسافرت می رفت ؛
به علت بی توجهی یک لنگه کفش وی از پنجره قطار بیرون افتاد ،
مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف می خوردند ، ولی پیرمرد بی درنگ ... لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت .
همه تعجب کردند ، پیرمرد گفت که یک لنگه کفش برایم بی مصرف می شود ولی اگر کسی یک جفت کفش بیابد چقدر خوشحال خواهد شد ...
پیشنهاد میکنم حتما ببینین تا قدر داشته ها و نداشته هامون رو بیشتر بدونیم
خدایا ...
نرسان "زمـانی" را که برای زندگی ؛
همه چیز داشته باشیم غیر از "زمــــان" ...
آسمان بارانیست ؛
همگی میگذرند ، چتر دارند به دست ،
تا نبارد باران بر سر و صورتشان
اما ...
من تنها و رها
گام بر می دارم بی چتر
و به تو می اندیشم ...
نگرانی درباره ی آینده ای که هرگز کسی از آن خبـر ندارد
و حسرت گذشته ای که دیگر باز نمی گردد ،
فقط ؛
لذت زندگی کردن در حــال را از بین خواهد برد ...
هر مومنی که بگرید بر قتل حسین (ع) ، به نحوی که اشک بر چهره اش جاری شود ،
خداوند او را جاودانه در خانه ای از خانه های بهشت جای میدهد ...
"امام سجاد (ع)"
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
التماس دعا