شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد ...
دیوار که باشی
عاشق کسی می شوی
که یادش نیست
کِی ، کجا
به سینه ات "تکیه" داده است ...
یکی از روزهای سال اول دبیرستان بود ، من از مدرسه به خانه بر می گشتم که یکی از بچه های کلاس را دیدم . اسمش "مارک" بود و انگار همه ی کتابهایش را با خود به خانه می برد .
با خودم گفتم: کی این همه کتاب رو آخر هفته به خانه می بره؟ حتما این پسرِ خیلی بیحالی است !
من
برای آخر هفته ام برنامه ریزی کرده بودم (مسابقهی فوتبال با بچه ها ، مهمانی خانه ی
یکی از همکلاسی ها) بنابراین شانه هایم را بالا انداختم و به راهم ادامه دادم .
همینطور
که می رفتم ، تعدادی از بچه ها را دیدم که به طرف او دویدند و او را به زمین
انداختند کتابهایش پخش شد و خودش هم روی خاکها افتاد .
تنها چیزی که خرجی ندارد جـــــــاری شدن در
ذهن دیگران است
پس ...
آنگونه جاری شوید که خنده بر لبانشان نقش بندد ...
نه نفرت در دلشان !
"اگه نتونم ..."
مال وقتیه که راه دیگه ای هم باشه
وقتی هیچ راهی نیست
فقط باید بگی :
"می تونم ..."
امشب ؛ هنگام خوابیدن
با خود قدری فکر کنیم …
امروز چه کرده ایم
که فردا لایق زنده ماندن باشیم …؟؟؟
الهی !
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم ،
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی ...
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی!
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ...
اینجا هوا "بارانی" است ...
آهسته قدم بگذارید ،
خیس خیس است ...
به ظرافت یک احساس ،
به لطافت شبنم ،
روز اول مدرسه ، نیمکتهای چوبی ، گچ و تخته سیاه و...
در باز شد ، برپا !
خانم معلم وارد کلاس شد
درس اول : بابا آب داد
و ما سیراب شدیم بابا نان داد و سیر شدیم ، مادر در باران آمد و خیس خیس ،
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان
ادامه مطلب ...بی توقع عاشق باش !
بدون چشمداشت مهر بورز !
بدون خواهش دوست بدار !
تا همیشه جاوید بمانی ...
"زرتشت"دوستان خوبم سلام !
باز هم برای دانلود براتون یه پاورپوینت گذاشتم
اینبار این پاورپوینت رو خودم درست کردم
امیدوارم خوشتون بیاد و لذت ببرین ...