در زندگــــــی برای هر آدمــــــی
از یک روز ، از یک جــــــا ، از یک نفر به بعــــــد ...
دیگــــــر هیچ چیز مثل قبل نیســــــت ؛
نه روزهــــــا ، نه رنگــــــها ، نه خیابانهــــــا ...
خدایا ...
یا کسی رو بهمون نده ،
یا اگر هم دادی دیگه ازمون پس نگیرش خب ...
آخه آدم ها هم هدیه رو پس نمی گیرن ،
تو که خدایی دیگه ...
یادت باشه ...
وقتی واسه کسی همه کس شدی ،
اون کس بعد از تو خیلی بی کسه ...
یا برای کسی همه کس نشو ،
یا اگه شدی به فکر بی کسی هاش هم باش ...
چـقـــــدر سخــــت اســـت ،
کـه لبـــریـــز بـاشی از "گـفـتـــــن"
ولــی ...
در هـیـــــــچ ســویـــت محـــرمـی نبـاشد ...
بزرگترین مزیت بیان حقیقت ،
این است که ...
مجبور نیستید آنچه گفته اید را به خاطر بسپارید ...
یادت باشد
دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا ، تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش .
حواست باشد
دل ِ شکسته ، گوشههایش تیز است .
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین ،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش ، آرزویت بود ،
فقط صبور باش و ساکت ...
و مــــــــــن پا فشاری می کردم ...
تنها بی هوائی ، آدمی را خفه نمی کند !
گاهی هوائی شدن ،
آرام ، آرام ...
بدون رو سیاهی ،
خاموشت می کند ! ...
این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم
تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم …
شاید از این تنهایی خلاص شدم …
"برای ما که میفهمیم"
چند سال پیش در جریان بازی
های پاراالمپیک (المپیک معلولین) در شهر سیاتل آمریکا 9 نفر
از شرکت کنندگان دوی 100 متر
پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند.
همه این 9 نفر افرادی بودند
که ما آنها را عقب مانده ذهنی و جسمی می خوانیم .
آنها با شنیدن صدای تپانچه حرکت کردند ، بدیهی است که آنها هرگز قادر به سریع دویدن نبودند و حتی نمی توانستند به سرعت قدم بردارند بلکه هر یک به نوبه خود با تلاش فراوان می کوشید تا مسیر مسابقه را طی کرده و برنده مدال پاراالمپیک شود ناگهان در بین راه مچ پای یکی از شرکت کنندگان پیچ خورد . این دختر یکی دو تا غلت روی زمین خورد و به گریه افتاد.هشت نفر دیگر صدای گریه او را شنیدند ، آنها ایستادند ، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند . یکی از آنها که مبتلا به سندروم "دان" -عقب ماندگی شدید جسمی و ذهنی - بود ، خم شد و دختر گریان را بوسید و گفت : این دردت رو تسکین میده . سپس هر 9 نفر بازو در بازوی هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پایان رساندند .
در واقع همه آنها اول شدند .
تمام جمعیت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقیقه برای آنها کف زدند.
کاش ما هم چیزی نمی فهمیدیم ...
دوست داشتن به تعداد دفعات گفتن نیست !
حسی است که باید بی کلام هم لمس شود ...