هر
روز ...
تمام
نیمکت های 5 بعد از ظهر را بی تو مینشینم
تمام
شعر های بی تو را مرور میکنم
و
تمام ساعت های 7 عصر را بی تو به خانه برمیگردم
اما...
من
که دو پا بیشتر ندارم ...
صدای نداشته ی قدم هایت را چه کنم ؟؟؟
گنجشک ها لاف می زنند :
جیک ... جیک ... جیک ...
جیک
هیچ یکشان درنیامد تو که می رفتی ...!
مقصد …
مال ِ شهر ِ قصّه ی ِ بچّه گی ها ست …
دنیای ِ آدم بزرگ ها …
فقط جادّه دارد …!
لـحظه های ســــکوتم؛
پر هیاهو ترین دقــــایق زندگیم هستند
مـملو از آنچه
می خواهم بـگویم
و
نمی گویم ...!!!
زندگـــــــی همیشـــه در جریانه ،
ولی مشـــــــکل اینجاست :
کـــه مـــا رو در جـــــریان نمیــــــذاره ...
روزانه هزاران انسان
به دنیا می آیند …
اما نسل انسانیت
در حال انقراض است … !
دنیای عجیبی شده است
برای دروغ هایمان ،
خدا را قسم میخوریم ،
و به حرف راست که میرسیم ؛
می شود جان ِ تــو …
" فاصــــله تان را با آدم هـــا رعــــایت کنــــید "
آدم ها یــهو می زنن روی ترمــــز
و اون وقت شمــــا مقصـــــری !! . . .
امروز با همه ی دنیا قهرم
اما تو صدایم کــن
برمی گردم ...
سادگی کودکانه ام را میبینی؟
حکایت عجیبی ست !
رفتار ما را خداونــــــــــد می بینــد و می پوشــــــــــاند ،
مَردم نـمی بینند و فریــــــــــاد می زنند ...
شنیده بودم که "خاک سرد است"
این روزها اما انگار
آنقـــدر هوا سرد است
که زنــده زنــده فراموش می کنیــم یکدیگـــر را ...
دلم به چیزهایی پای بند است
که ...
تو یادت نمی آید ...
حافظه ی آدم های غمگین
قویــست ...
می دانند کجایِ کدام خیابان
آن روز
" مُــردند " ...
پیچک می شوم ، وحشی !
می پیچم بـه پر و پای ثانیه هـایـت ...
تا حتی نتوانی
آنـــــــــی ...
بی من بودن را ...
زندگی کنی !!!
نه نمی دانی ...!
هیچکس نمی داند
پشت این چهره ی آرام در دلــــم چه میگذرد
نمی دانی ...!
کسی نمی داند ...!
این آرامش ظاهر و این دل نا آرام
چقــــــــدر خسته ام میکند ...!
زن طراوت زندگی نیست
زن روغن مابین چرخ دنده های نخراشیده ی زندگی نیست
زن بخش مهمی از زندگی نیست
زن مُسکن دردهای زندگی مرد نیست
زن طراوت زندگی نیست
زن تمـــــام ِ تمـــــام ِ تمــــــام زندگی مرد است . . .
هر بار که می خواهم سمتت بیایم
یادم می افتد
دلتنگی هرگز بهانه ی خوبی
برای تکرار یک اشتباه نیست ...
ولی بلدن کاری کنن
تا خودت یواش یواش ترکشون کنی …