پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

تاوان

گوش کن !
این که من می کشم
درد بی تو بودن نیست ،
تاوان با تو بودن است ...


ادامه مطلب ...

برای مادر

آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن
اما پول ندارن
وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن !
وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن
اما ...

مادر ندارن! ...

به سلامتی همه مادرای دنیا ...


ادامه مطلب ...

سرزمین عجایب

آلیس کجایی؟

بیا ...

اینجا عجیب ترین سرزمین دنیاست !!!


شک ندارم

هیچ گرسنه ای باقی نمی ماند

شک ندارم !

همین روزها ...

همه سیر می شوند

از زندگی ...

کلاغ

این روزها باید مثل کلاغ باشی

باید عادت کنی

بدون اینکه دوستت داشته باشند

زندگی کنی ...

آینه

گاهى جلوى آینه مى ایستم

خودم را در آن میبینم ...

دست روى شانه هایش میگذارم

و میگویم : چه تحملى دارد

دلت ...

گوشه ی دنج

دلت که میگیره ...

بغضت که سنگینی میکنه ...

دلت فقط یه گوشه ی دنج میخواد

که اشکات رو کسی نبینه

خودت باشی و خدات


اگه هنوزم نگاهش بهت باشه ...


ادامه مطلب ...

استعداد

استعـــــــــداد عجیبـــــــی در شکستــــــــن داری

قلــــــب ...

غــــــرور ...

پیمـــــان ...

استعــــــــداد عجیبــــــــی در نشستـــــــن دارم

بــــــه پــــای تــــــو ...

بـــــه امیــــــــد تــــــــو ...

در انتظـــــــــار تـــــــــــو ...


ادامه مطلب ...

نـ رفتن تو

همیشه از آمدن "نـ" بر سر کلمات می ترسیدم ... !
نـ داشتن تو ...

نـ بودن تو ...

نـ ماندن تو ...
کاش اینبار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبری میداد از نـ رفتن تـو ...


ادامه مطلب ...

خیره

فرض کن ...
به عکاس بگویم
تارهای سپید را سیاه کند
و چین و چروک ها را ماست مالی
و حتی از آن خنده ها که دوست داری برایم بکارد ...


اما باز هم از نگاهم پیداست ... چقدر به نبودنت ... خیره مانده ام ...


ادامه مطلب ...

که ماند

یک "برو" بر زبانم آمد
به خاطر تو ...
و هزاران هزار "بمان" در دلم ماند

که ماند ...

که ماند ...

 

ادامه مطلب ...

متر

درست متر کن ... !
آدمها قد خودشانند

نه قد تصورات تو ...


درخشش

بعضی ها از دور می درخشند !

نزدیک که می شوی یک تکه شیشه ی شکسته ای بیش تر نیستند !

که باید لگدی بهشان زد تا از مسیر نور آفتاب دور شوند

و چشمان دیگری را خیره نکنند و گول نزنند ...


ادامه مطلب ...

کودک خودکار به دست

گاهی دلت می شود همانند دیواری سفید در دستان کودکی خودکار به دست ...
که تنها چند خط درهم و مبهم می کشد

و البته عمیق !!!


آیینه ی صادق

چه آیینه ی صادقیست

چشمان بی تفاوت تو ...


ادامه مطلب ...

بهانه

شیرین بهانه بود
فرهاد تیشه میزد تا نشنود ...
صدای مردمانی را که در گوشش میخواندند :
دوستت ندارد ...


درد دل

سلامتی اونایی که درد دل همه رو گوش میدن

اما معلوم نیست

خودشون کجا درد دل میکنن ...


وزن یک آه

من بودم
تو ...
و یک عالمه حرف ...
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد ...!!!
کاش بودی
و می فهمیدی ...
وقت دلتنگی
یک آه ...
چقدر وزن دارد ...!!!


حال من

وقــتـی ازم می پـرسی که خوبی و من میگم: ای بد نیستم ...
یعنی بدم
خیلی هم بدم ...
پس نگو خدا رو شکر !!!


بیا

این همه کـــه می روی ...
به کجـــا می رسی ؟
گـــاهی هم بــیا ... !!!


ادامه مطلب ...