پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

گریه کن سرباز

نظامی زن انگلیسی که پس از بازگشت از ماموریت خود در عراق ، فرزندش را در آغوش می فشارد .

آهای سرباز ، آهای مادر !...
گریه کن ، تو حق داری گریه کنی . شاید ماهها و سالهاست که فرزندت را ندیده ای .
فرزند دلبندت را ... کودک معصومی که تاب دوری مادر نداشته و حتماً از تو بیشتر، برایت دلتنگی میکرده.
گریه کن سرباز ، گریه کن تا سبک شوی ...


ادامه مطلب ...

شیطان

بیچاره شیطان

ای شیطان رجیم

نخیر ، کور خواندی

اینجا آدم نمیبینی

تا بتوانی به هوای گندم

یا سیب

از بهشت اورا برانی ...


ادامه مطلب ...

خاک باش

سال ها پیش از این
زیر یک سنگ گوشه ای از زمین
من فقط یک کمی خاک بودم همین
یک کمی خاک که دعایش
پر زدن آن سوی پرده ی آسمان بود
آرزویش همیشه

دیدن آخرین قله ی کهکشان بود


ادامه مطلب ...

مداد

در مداد پنج صفت است که اگر به دستشان بیاوری ، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی
صفت اول:
می توانی کارهای بزرگ کنی ، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست . او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش قرار دهد .


ادامه مطلب ...

فکر کنیم

امشب ؛ هنگام خوابیدن

با خود قدری فکر کنیم …

امروز چه کرده ایم
که فردا لایق زنده ماندن باشیم …؟؟؟


ادامه مطلب ...

خاطرات مدرسه

روز اول مدرسه ، نیمکتهای چوبی ، گچ و تخته سیاه و...

در باز شد ، برپا !

خانم معلم وارد کلاس شد   

درس اول :       بابا آب داد

و ما سیراب شدیم بابا نان داد و سیر شدیم ، مادر در باران آمد و خیس خیس ،

اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان

ادامه مطلب ...

دوست واقعی

یک نفر گفت : اونی که ازتو سوءاستفاده می کنه دوستت نیست پس نگران از دست دادنش نباش، دوست واقعی همیشه کنارت می مونه ...

دلم دوست واقعی می خواد

امرسون میگه :

وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش هم دوست واقعی باشد .

شاید من دوست واقعی نبودم ...


روزمرگی عین مردن است

برای بهترین دوستانم :

به درد و دل دیگران با دقت گوش بده !

سوار تاکسی شدی بلند سلام کن !
چون ...
هر جا وایستی ، مردی !!!
زنده باش ، زندگی کن !


ادامه مطلب ...

قایم باشک

آن وقت ها که بچه بودیم ، موقع بازی قایم باشک ، زمانی که نوبت چشم گذاشتنمان می شد ، دست های کوچکمان را روی چشم هایمان می گذاشتیم و گاهی آنقدر به چشم هایمان فشار می آوردیم که اطراف آن خیس می شد .

بلند از 1 تا 10 می شمردیم گاهی از روی بچگی نگاهی از لای انگشتانمان می کردیم تا ببینیم چه خبر است !

اما...

ادامه مطلب ...

بادکنک

اگه یه روز فرزندی داشته باشم، بیشتر از هر اسباب‌بازی دیگه‌ای براش بادکنک می‌خرم .
بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد می‌ده .
بهش یاد می‌ده که باید بزرگ باشه اما سبک، تا بتونه بالاتر بره .
بهش یاد می‌ده که چیزای دوست داشتنی می‌تونن توی یه لحظه، حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن ، پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه .
و مهمتر از همه :
بهش یاد می‌ده که وقتی چیزی رو دوست داره نباید اونقدر بهش نزدیک بشه و بهش فشار بیاره که راه نفس کشیدنش رو ببنده، چون ممکنه برای همیشه از دستش بده !
ادامه مطلب ...

یادم باشد

یادم باشد: از هیچکس متنفر نباشم ... حتما او هم عزیز کسی است ...

یادم باشد: لگد به بخت کسی نزنم ... شاید  این تنها  بختش باشد ... 

یادم باشد: باعث نگرانی کسی نشوم ... شاید مادرش نگرانش است ...

یادم باشد: تجمل وارد زندگی و ظاهرم نشود ... شاید کودک فقیری دورا دور نظاره گر من است ...

یادم باشد: بخشنده باشم ... شاید یکی محتاج بخشش باشد ...

یادم باشد: دوستان زیادی داشته باشم ... چون دوستان بسیار باز کم هستند و حتی یک دشمن زیاد است ...

یادم باشد : همیشه بخندم ... چون دیگرانی هستند که علت شادیشان شادی من است ...

و یادم باشد: ...


برای بهترین دوستانم

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.


اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.
 

هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی.
 

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.


ادامه مطلب ...

فقر

میخواهم بگویم

فقر همه جا سر میکشد

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست

فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ، طلا و غذا نیست

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند

فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود

فقر ، همه جا سر میکشد             

           فقر ، شب را " بی غذا  " سر کردن نیست

           فقر ، روز را  " بی اندیشه"   سر کردن است

دکتر شریعتی

 

بردباری

نیکوس کازانتزاکیس نقل می‌کند که در دوران کودکی، یک پیله کرم ابریشم را  روی درختی پیدا می‌کند، درست وقتی که پروانه خودش را برای خروج از پیله آماده می‌سازد. کمی منتظر می‌ماند، اما سرانجام چون خارج شدن پروانه طول می‌کشد تصمیم می‌گیرد این فرآیند را شتاب ببخشد.

با حرارت دهانش شروع به گرم کردن پیله می‌کند، تا این که پروانه خارج شدنش را آغاز می‌کند. اما بال‌هایش هنوز بسته‌اند و اندکی بعد می‌میرد.


ادامه مطلب ...

به سلامتی هرچی پدره

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن

پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟

پسر میگه : من ..!!

پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو ؟؟!!

پسر میگه : بازم من شیرم  ...

پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو !؟؟

پسر میگه : بابا تو شیری ...!!

پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو  ؟؟

پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا ...

به سلامتی هرچی پدره


ادامه مطلب ...

آدمی دو قلب دارد

آدمی دو قلب دارد :

قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حضورش بی خبر


قلبی که از آن با خبر است همان قلبیست که در سینه می تپد ،
همان که گاهی می شکند ،
گاهی می گیرد و گاهی می سوزد ،
گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه ،
و گاهی هم از دست می رود ...

ادامه مطلب ...

مسابقه

در سال 1968 مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یکی از شگفت انگیزترین مسابقات دو در جهان بود.

دوی ماراتن در تمام المپیکها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیک. این مسابقه به طور مستقیم در هر 5 قاره جهان پخش میشود.


ادامه مطلب ...

چرا من؟


"آرتور اش" قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد.

طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.

 

ادامه مطلب ...

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

ادامه مطلب ...