پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

پرسش

خــداونـدا پــرســـشـی دارم !!!

رهــا کـــن آسـمـان هـا را ، بـیـا ایـن جـا قـضـاوت کـن

بـبـیـنـم در زمـیـن یـک مــرد پـیـدا مــی کـنــی یـا نــه ؟؟؟

تـو هـم مـثـل هـمـه ، امـروز و فـردا مـی کـنـی یـا نـه ؟؟؟

بـنـدگـانـت را از نـنـگ آدم بـودن و بـیـهــــوده فــرسودن ، مبـــرّا می کنی یا نه ؟؟؟

... بـــرای آخــــریـن پــرســـــش


        قیامت را بگو ، مـــــــــردانه ، برپا می کنی یا نه ؟؟؟
نظرات 2 + ارسال نظر
م یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 08:00 ب.ظ

خوبه که آدم احساساتشو بیان کنه و درداشو بگه اما این شعر بیشتر از اینکه درست حرف بزنه احساساتیه
یعنی شک به خداست و نشانه ضعف ایمانه شاعره

حق باشماست
اما یه وقتایی که مشکلات زندگی به آدم فشار میاره گلایه ها زیاد میشه
کاش ایمانمون اون اندازه ای باشه که حکمت خدارو درک کنیم و همیشه بگیم
"خدایا راضی ام به رضای تو"

سیمین دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 12:20 ب.ظ

راضیی ام به رضای تو ..........چه عبارت اشنایی

این خیلی خوبه که شما با این عبارت آشنایین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد