پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

غریبه

یک غریبه می خواهم

بیاید ، بنشیند ، فقط سکوت کند ،

و من هی حرف بزنم و بزنم و بزنم ...

تا کمی کم شود این همه بار

بعد بلند شود و برود

انگار نه انگار ...

نظرات 2 + ارسال نظر
mozahem دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 11:31 ق.ظ

roya دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 04:39 ب.ظ http://myword.blogsky.com


سلام

از این غریبه ها زیاد است... تو همین فضای مجازی .. یکی از غریبه هایی است که حرف می زنی حرف می زنی بعد سایت را می بندی

یعنی رفت و تمام شد....

آره درست میگین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد