پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

درباره من

در هیاهوی زندگی دریافتم ؛ چه بسیار دویدن ها که فقط پاهایم را از من گرفت در حالی که گویی ایستاده بودم ، چه بسیار غصه ها که فقط باعث سپیدی موهایم شد در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ، دریافتم کسی هست که اگر بخواهد "می شود" و اگر نخواهد "نمی شود" به همین سادگی ... کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم فقط او را می خواندم و بس ... ادامه...

آمار : 1068304 بازدید Powered by Blogsky

"ها"

چرا می گویند "ها" علامت جمع است ؟!

"تن" را که با "ها" جمع کنی خودت می مانی و خودت !

هستی جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 10:01 ب.ظ

نظرات 4 + ارسال نظر

مهتاب جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://naneveshtehayeman.blogsky.com

فوق العاده بود ...

ممنون

ابوعدنان جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 11:26 ب.ظ http://abooadnan.blogsky.com

جالبه

دریا شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 03:53 ق.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

خیلی زیبا بود

mozahem سه‌شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 02:16 ب.ظ

ghashang bod

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)

نام

ایمیل

آدرس وبسایت

مشخصات مرا به خاطر بسپار

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد