پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

با من تماس بگیر خدا

با من تماس بگیرخدا !!!
هر روز شیطان لعنتی ، خط های ذهن مرا اشغال می کند ،
هی با شماره های غلط زنگ می زند ، آن وقت من اشتباه می کنم و او با اشتباه های دلم حال میکند ...
دیروز یک فرشته به من گفت : تو گوشی دل خود را بد گذاشتی ،
آن وقت ها که خدا به تو زنگ می زد ، آخر چرا جواب ندادی ؟! چرا برنداشتی ؟
یادش بخیر آن روزها ، مکالمه با خورشید ، دفترچه های ذهن کوچک مرا ، سرشار از خاطره می کرد ،
امروز پاره است آن سیم ها ، که دلم را تا آسمان مخابره می کرد ...
با من تماس بگیر خدا ، خدایا حتی هزار بار وقتی که نیستم ،

لطفا پیام خودت را ، روی پیامگیر دلم بگذار ...!


نظرات 2 + ارسال نظر
سمانه دوشنبه 19 تیر 1391 ساعت 11:00 ب.ظ http://parastesh1.blogsky.com

تو از کنار قلب من ساده گذر کن
خدا باهام بهم زده ،ازم حذر کن

دست من و گرفته بود،ازش گذشتم

جاده به انتها رسید،من برنگشتم

می خوام خدا خدا کنم،تو جای من شو

صدای من نمی رسه ،صدای من شو

چقد خدا خدا کنم،دلش بلرزه

گریه دل شکسته ها چقد می ارزه

نگونگو نمی رسم طاقت موندنم کمه

ببینم مسیر آخرم چشمای بارون زدمه

چقد خدا خدا کنم،دلش بلرزه

گریه دل شکسته ها چقد می ارزه

گاهی خدا آنقدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی
خدای من ...
خدای من ...
خدای من ...

دریا سه‌شنبه 20 تیر 1391 ساعت 12:58 ق.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

چقدر زیبا بود....
دلم گرفت از خوندنش...
خدایا
مرا ببخش به خاطر تمام درب هایی که کوبیدم و خانه ی تو نبود ...

آمین ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد