پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

می خواهم انسان نباشم

گاهی می خواهم انسان نباشم
گوسفندی باشم ، پا روی یونجه ها بگذارم
اما دلی را دفن نکنم ...
گرگی باشم ، گوسفند ها را بِدَرم
اما بدانم ، کارم از روی ذات است نه از روی هوس ...
خفاشی باشم که شبها گردش کنم
با چشم های کور ، اما خوابی را پرپر نکنم ...
کلاغی باشم که قار قار کنم
پرهایم را رنگ نکنم و دلی را با دروغ بدست نیاورم ... !


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد