پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

آینه

گاهى جلوى آینه مى ایستم

خودم را در آن میبینم ...

دست روى شانه هایش میگذارم

و میگویم : چه تحملى دارد

دلت ...

نظرات 1 + ارسال نظر
دریا پنج‌شنبه 12 مرداد 1391 ساعت 04:23 ب.ظ http://azjensebaran.blogsky.com / quietseashore.blogsky.com


آینه میداند....آنچه را که نمیگویی....در چشمهایت مینگرد و میداند آنچه را که در دل پنهان کرده ای....آینه میداند و میبنید نگاه غمگینت را.....آینه حرفهای نگفته ات را گوش میدهد....بگو.....

زیبا بود عزیزم ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد