پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...درباره من
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
آمار : 1068098 بازدید
Powered by Blogsky
دوست داشتن
آدم ها را
بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی
دوست بـدار
کاری که خـــــدا با تـو می کند ...!
همیشه هم نمیشه مثل خدا عمل کرد ...
چون آدما زیرآب همدیگه رو می تونن بزنن و این کارو می کنن ولی زیرآب خدارو که نمی تونن بزنن برای همین خدا از اون بالا نگاهشون می کنه ولی به موقعش حق اون دسته ناجنس رو میذاره کف دستشون و اونوقت می بینی که خدا هم همه رو قدر هم دوست نداره ...
حق با شماست عزیزم
سعی می کنم
اما آدم ها نمی دانم چرا دوست داشتنم را
نمی بینند
بعد یه مدت میشه وظیفه اون وقت کسی نمیبینه
ممنون که به وبلاگم امدید باز هم بیایید
منتظرم
خواهش میکنم