در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
با تو هر بار فروریختن دم به دمم
به همان لحظه ی برپا شدنش می ارزد ...
چه قلب خوشگلی!!!
منم میخوام
اگه کپیش کنی اونوقت توهم داری
لینکت کردم عزیز
ممنونم عزیزم شرمنده کردی
آخیییییییی نازی...
میلرزه... هنوز هم میلرزه...
ولی گاهی از سرما میلرزه... گاهی از ندیدنش... گاهی از...
بیخیال؛ مهم لرزیدنِ...
ای جان
انشاالله که خیلی زود تموم این لرزیدن ها از یه حس خوب باشه