پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

در حسرت آغوش مادر

بدون شرح ...


نظرات 7 + ارسال نظر
دریا سه‌شنبه 31 مرداد 1391 ساعت 11:09 ب.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

وای بر من!

آینه ی نابینا چهارشنبه 1 شهریور 1391 ساعت 08:47 ق.ظ http://ayeneyenabina.lxb.ir

به مادرم که بزرگ است و کوه محکم غم
به مادرم که بهشت است زیر پایش کم
همیشه بعد خدا نام او سخن آراست
که پایه ی ادبیات میشود محکم
برای رد شدن ما زباتلاق زمان
پلی بسوی خداوند میشود زعدم
هنوز راز محبت درون سینه ی اوست
هنوز درک فداکاریش بود مبهم
هنوز هست بپا زندگی زهستی او
از اول بشریت زخلقت آدم
هنوززنده و جاوید از اوست مهرو وفا
هنوز سایه ی او هست بر سر عالم
هنوز معنی زیبای عشق و لبخند است
نبود مادر اگرکه نبود دنیا هم


خیلی عکس دردناکیه !

ممنون بابت این شعر بسیار زیبا

درسته خیلی دردناکه

dr.tanha چهارشنبه 1 شهریور 1391 ساعت 01:38 ب.ظ

عرفان دوشنبه 20 شهریور 1391 ساعت 05:26 ب.ظ http://dastforosh.blogsky.com

واییییییییییییییییییییییییییییییی

شادی یکشنبه 26 شهریور 1391 ساعت 08:14 ق.ظ

سلام
وووووووووای حالم خیلی بد شد دلم برای این بچه سوخت و دلم بیشتر هوای آغوش مادرم رو کرد

sama پنج‌شنبه 28 دی 1391 ساعت 02:00 ق.ظ

ای جاااااااان

[ بدون نام ] شنبه 18 آبان 1392 ساعت 06:51 ب.ظ

الللللللللللللللللللللللللهی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد