پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...درباره من
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
آمار : 1067223 بازدید
Powered by Blogsky
دنیای عجیب
دنیای عجیبی شده است ...
برای دروغ هایمان ، خدا را قسم میخوریم ،
و به حرف راست که میرسیم ؛
می شود جان ِ تــو ...
همینطوره متاسفانه
حتما
الان سایتتون رو باز کردم باید جالب باشه
سلام هستی جان...
پستهای اخیر خیلی زیبا بودن........ببخش چند روز نیومدم.........سرم شلوغ بود عزیزم.........
از خوندن پستهات لذت بردم..........همه رو خوندم...............
موفق باشی عزیزم
سلام دریا جان
ممنون از لطفت عزیزم
ای بابا این چه حرفیه ، این حرف رو نزن عزیزم
خودم هم این چند روز خیلی درگیر بودم کم نت اومدم
تو هم موفق باشی دوست خوبم
آدم اشگل میشه که با خدا درد دل کنه
خیلی هم آروم میشی
حتما امتحان کن
عجب .......
خوب تقصیر خدا نیست !
تقصیر آدمهاست که خداشون رو با دلخواه خودشون آوردن پایین و چپوندن تو جیب و بغلشون !