پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

وجدان ؟

خب که چی ؟؟؟
نامم را پاک کردی ،
یادم را چه می کنی ؟!
یادم را پاک کنی ،
عشقم را چه می کنی ؟!
... اصلا همه را پاک کن ...
هر آنچه از من داری ،
از من که چیزی کم نمی شود
فقط بگو با وجدانت چه می کنی ؟!
شاید ...
نکند آن را هم پاک کرده ای ؟؟؟



نظرات 3 + ارسال نظر
مهتاب پنج‌شنبه 16 شهریور 1391 ساعت 04:58 ب.ظ http://mahttab.blogsky.com

سلام
زیبا بود دوست داشتید به منم سر بزنید

می توان از آب و از نان ،و از جان خود حتی گذشت
ممکن اما نیست مجنون بود و از لیلا گذشت عاشقان را جامه ای پوشیدنی جر چشم نیست
یا ز خیر عشق یا میباید از دنیا گذشت

سلام
خوشحالم خوشتون اومد
حتما

هدی پنج‌شنبه 16 شهریور 1391 ساعت 09:49 ب.ظ http://aftabgardantarin.blogsky.com

شاید ...............

رضا پنج‌شنبه 16 شهریور 1391 ساعت 09:54 ب.ظ http://ramazan1391.blogsky.com

سلام،خیلی قشنگ بود

سلام
خوشحالم خوشتون اومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد