پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

لعنت بر شیطان

به شیطان گفتم : لعنت بر تو باد
لبخند زد
پرسیدم : چرا میخندی ؟
پاسخ داد : از حماقت تو خنده ام میگیرد !
پرسیدم : مگر چه کرده ام؟
گفت : مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی به تو نکرده ام !
با تعجب پرسیدم : پس چرا زمین میخورم؟
جواب داد : نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای ...
نفس تو هنوز وحشی است ...
تو را زمین میزند .
پرسیدم : پس تو چه کاره ای؟
گفت : هروقت سواری آموختی برای رم دادن اسب تو خواهم آمد ...
فعلا برو سواری بیاموز !!!


نظرات 2 + ارسال نظر
وروجکـ پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 04:18 ب.ظ

هستی جان عالی بود
یه دنیا ممنون

خواهش میکنم دوست عزیز
خوشحالم خوشتون اومد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 آبان 1392 ساعت 03:41 ب.ظ

خوشحال باش منم خوشم اومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد