پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...درباره من
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
آمار : 1068238 بازدید
Powered by Blogsky
چه رسم تلخی است ! تو بی خبر از من و تمام من درگیر تو
عزیزم عالی بود
وبلاگ خوبی داری به ما هم سر بزن
اگه خواستی لینک کنی با عنوان نامه های شبانه لینکم کن
وبهم بگو با چه اسمی لینکت کنم
منتظرت هستم با معرفت.
سلام
ممنونم نظر لطفتونه
لینک دوستان ندارم شرمنده
چشم سر میزنم
مطالبتون واقعا زیبا هستن
ممنون برای مطالب زیباتون
خواهش میکنم
لطف دارین واقعا
خوشحالم که خوشتون میاد
بزرگترین رویاهایم چه کم حرفند:
" تو " ........
وای ازغم دوری
montazerammmmmmmmmmmm