پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

داستان به هم رسیدن

بـــــــــــــزرگ تـر کـه شـدم
داستـانـی خـواهـم نـوشت کـه کـلـاغ هـایـش قـصـه بـبافـنـد

و آدم هـا را بـه هـــــــــــــم بـرســـــــــــــانـنـد !





نظرات 4 + ارسال نظر
دوست یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 10:50 ق.ظ http://panaahgaaheman.blogfa.com

خدایا
کاش میشد روزی
صاحب هر قصه برسد خانه تو

آمین

هدی یکشنبه 14 آبان 1391 ساعت 02:46 ب.ظ http://aftabgardantariin.blogsky.com

lara23 دوشنبه 11 دی 1391 ساعت 04:46 ق.ظ http://setareyelara23.mihanblog.com

خیلی زیبا بود...

ممنون

leila یکشنبه 23 تیر 1392 ساعت 12:20 ب.ظ

با سلام
بابت داشتن این وبلاگ و مطالب زیباش بهتون تبریک میگم
براتون بهترین ارزو هارو دارم

سلام
خیلی ممنونم
نظر لطف شماست
من هم براتون آرزوی بهترین هارو دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد