پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...درباره من
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
آمار : 1065475 بازدید
Powered by Blogsky
دیر
کسانی هستند که ناخودآگاه از خودمان می رنجانیم ؛مثل ساعتهایی که صبح دلسوزانه زنگ می زنند
و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم ،
بعد می فهمیم که خیلی دیر شده !!!
عجب نکته سنجی جالبی
چه جالب
هم متن ، هم عکس
خوشحالم خوشتون اومد
سلام . ممنون
پستتون خیلی قشنگ بود . و جالب
مرسی که خبرم کردید
سلام
نظر لطفتونه
من معمولا هر روز پست جدید میذارم
سسلام
ممنونم هستی جون
اره خب برمیگردم...
سلام
خواهش میکنم عزیزم
میشناسمت خب
من تا یادم میاد رنجیدم؛ نه رنجوندم
منم مثل تو آرام جان
سلام
صدای هل من ناصرینصرنی
می شنوی؟
سلام
بد شدیم اقا
بد شدیم
کاش حداقل کسی باشه قبل ازینکه خیلی دیر بشه بیدارمون کنه.
کاش ...
یکی زود به ستوه می آید
زود می رنجد
زود می رود
زود بر می گردد …
یکی به ستوه نمی آید
نمی رنجد
دیر می رود
برنمی گردد !
.
موافقم
سلام عزیزم
نوشته هات خیلی زیبا هستن.خوشحال میشم پیش منم بیای...
تا بعد...
سلام
ممنونم لطف دارید
فرصت کنم حتما سر میزنم
خیلی جالب بود.مرررررسی
وقتی خدا از پشت دست هایش را روی چشمانم گذاشت از بین انگشتانش محو زیبایی دنیا شدم و فراموش کردم منتظر است تا نامش را صدا کنم
وای بر ما