پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...
بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...درباره من
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی ...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس ...
ادامه...
آمار : 1066491 بازدید
Powered by Blogsky
رمانتیک ترین داستان عاشقانه
رمانتیک ترین داستان عاشقانه ؛
رومئو و ژولیت نیست که با هم از دنیا رفتند ،
بلکه قصه ی پدر بزرگ و مادربزرگ است که به پای هم پیر شدند ...
آفرین
ممنون
چه حس قشنگی تو این عکسه هست...
آره خیلی قشنگه
آره...خودشه...گل گفتی...
خدای منننننننننننننن چه صفایی تو عکسه هسسسسسسسسسسس!!!
منم می خوااااااامممممممممممم..
یه طبیعت پاک و دو تا دل دو تا ادم با صفاااااااا
واااااااااااای هستی بی نظیرهههههههههههههه
خوشحالم خوشت اومد آرام جان
سلام
شدید موافقم
لذت بردم وبلاگ قشنگی دارید،عکس ها با دقت خاصی انتخاب شدند و حس خوبی به ادم با دیدنشون دست میده
ممنونمپ
نظر لطف شماست