پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

درهای بسته

یوسف مى دانست تمام درها بسته هستند ؛

اما به خاطر خدا و به امید او حتی به سوی درهای بسته دوید و تمام درهای بسته برایش باز شد ...


"اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ، به طرف درهای بسته بدو ؛ چون خدای تو و یوسف یکیست"



نظرات 11 + ارسال نظر
آرام دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:40 ب.ظ

خدا خیببببببببلی بزرگهههههه هستییییییییییییی
خوشحالم که میای و اپ می کنی

ریحانه دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:48 ب.ظ

سلاممممم
مرسی اجی جونم

مریــــــم سه‌شنبه 17 بهمن 1391 ساعت 08:29 ب.ظ

خیـــــــلی زیبا بود...

30MA چهارشنبه 18 بهمن 1391 ساعت 12:59 ب.ظ

این روزا حس میکنم دور تا دورم فقط دیواره...
یه دیوار سیمانی بلند بلند...
خیلی وقته خوردم به دیوار ولی دیگه به همینم راضیم...

هدی جمعه 20 بهمن 1391 ساعت 08:07 ب.ظ http://aftabgardantarin.blogfa.com

fds یکشنبه 22 بهمن 1391 ساعت 05:53 ب.ظ http://http://www.bezatorrasool.blogfa.com/

سلام
با اجازه متنتونو برای وبلاگم برمی دارم

مینا سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 01:33 ب.ظ

مرسی خیلی قشنگ بود

ریحانه جمعه 27 بهمن 1391 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام خیلی قشنگه

الهام شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 08:59 ب.ظ


همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید
باز روشن می شود زود،
تنها فراموش مکن این حقیقتی است
بارانی باید٬ تا که رنگین کمانی برآید
و گاه روزهایی در زحمت،
تا که از ما، انسان هایی تواناتر بسازد؛
خورشید دوباره خواهد درخشید، خیلی زود
و تو خواهی دید



zahra دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 07:59 ب.ظ

واقعا زیبا بود

غزال سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 11:12 ب.ظ

منو یوسف یکی نیستیم

اما خدا خیلی مهربونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد