اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی، چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم، سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود.
و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری، چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد.
و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم...
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو...
"دکتر علی شریعتی"
ادامه مطلب ...
گاهی خیال می کنم از من بریده ای ،
بهتر ز من برای دلت برگزیده ای ،
از من عبور می کنی و دم نمی زنی ،
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای ...
دلتنگ
که باشی آدم دیگری میشوی
خشنتر
، عصبیتر ، کلافهتر و تلختر ...
و
جالبتر اینکه با اطراف هم کاری نداری همه اش را نگه می داری
و
دقیقا سر همان کسی خالی میکنی که دلتنگ اش هستی ...
آدمهای ساده را دوست دارم
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند ،
همان ها که برای همه لبخند دارند ،
آنها که برای محبت نیاز به دلیل ندارند ،
همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند ،
آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد ،
هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوءاستفاده می کند ،یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد .
آدم های ساده را دوست دارم .
بوی ناب آدم می دهند ...!
آدمای ساده به پاکی رنگ سفید هستن.
آدمای ساده مثل "شــاپــرکـــــــــهــا" هستن.
به گمانم تو ...
یکی از آنهایی ...
دلتنــگم
بــــرای کســـی کـــه مـــدتهـــاست
بــــی آن کـــه بــــــــاشد
هـــر لــحظه
زنــــــدگی اش کـــــرده ام ...!
من میدانم چگونه
با حسرت نبودنت تا کنم ...
فقط برایم بنویس
هنوز میخندی ...!
چه خوش خیال است فاصله را میگویم
به خیالش تو را از من دور کرده ،
نمیداند جای تو امن است ،
اینجا
"در میان دل من"
آدمی که بی صدا قهر
میکند
میخواهد که بماند !
که دوباره بخواهد ،
که دوباره خواسته شود !
و گرنه رفتن را که بلد است ...
بعـد ِ هر طوفانی
آسمان های صاف و روشن می آیند
آیا تو هم ...
بعد از دل ِ تنـگ من می آیی ؟
برای همه وقت هایی که مرا به خنده
واداشتی ...
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی ...
برای همه وقت هایی که به من جراْت و شهامت دادی ...
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی ...
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی ...
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی ...
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی ...
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی ...
برای همه وقت هایی که گفتی دوستت دارم ...
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی ...
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی ...
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من
بودی ...
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی ...
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی ...
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی ...
تو را سپاس...
همیشه در ریاضیات ضعیف بودم
سالهاست دارم حساب میکنم چگونه "من" بعلاوه ی "تو" شد فقط "من" ؟؟؟
آدم هـا می آینـد
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد ..
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه
آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری
در حالـی کـه زنــده ای ..