پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

سقوط

راهی ندارد جز
سقوط ...
برگ پاییزی ...
وقتی می داند درخت ...
عـشق ِ برگ تازه ای در دل دارد !


ادامه مطلب ...

هر روز نبودنت

هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم ،

ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد ،

خوش به حال تو که خودت را راحت کردی ،

یک خط کشیدی تنها ،

                        آن هم روی من ...


وقتی که نیستی

گاهی دست خـــودم را می گیرم می برم هوا خوری

یــاد تو هم که همه جا با من است ...

تنــهایــی هم که پا به پایم می دود ...

میبینی ؟

وقتی که نیستی هم ، جمعمان جمع است ...

اشتباه

اشتباه من این بود ...

هر کجا رنجیدم لبخند زدم

فکر کردند درد ندارد سنگین تر زدند ضربه ها را ...


دل کندن

دل کندن اگه حادثه ای آسان بود

فرهاد به جای بیستون ، دل میکند ...


شکسته ام

این روز ها آنقدر شکسته ام ،

که عصا به دست راه میرود دلم ...


سیر شدم

سیــــــــــر شدم . . .
بس که
ســـــــرد و گـــــــــــرم
روزگار را...
چشیدم


دل

لعنت به تو ای دل !

همیشه جایی جا میمانی که تو را نمیخواهند ...!

 

قایق

صبر کن سهراب !

گفته بودی قایقی خواهی ساخت ...

قایقت جادارد ..؟!

من هم از همه ی اهل زمین دلگیرم ...


ادامه مطلب ...

آوار

شکستنی تر از آنم که در پی سنگی باشی

            تلنگری بزن ...

            آوار می شوم  !

حماقت محض

اسمش نه عشق است ،

          نه علاقه ،

          نه حتی عادت ،


حماقت محض است

دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست !


قول

وقتی که دست فشردیم و قول دادیم ،

فقط دست تو مردانه بود !!!

و قول من !!!


ادامه مطلب ...

دسته گل

چه دسته گلهایی که ،
برای تصاحب قلبی می رفتند 
اما ...
تنها گلدانی را 
اِشغال کردند !

                       "فرید احمدی"


ادامه مطلب ...

زمین

اینجا زمین است !

ساعت به وقت انسانیت خواب است !

دل عجب موجود "سخت جانی" است !

هزار بار تنگ میشود ،

میشکند ،

میسوزد ،

میمیرد ،

         و باز هم میتپد ...

قرعه

گاهی گمان نمی کنی و می شود

                         گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است

                        گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست

                        گاهی تمام شهر گدای تو می شود

باران

باران میبارد ...

به حرمت کداممان نمیدانم !

من همین قدر میدانم که باران صدای پای اجابت است ،

خدا دارد با تمام جبروتش ناز میخرد ...

نیاز کن ...

ادامه مطلب ...

تنهایی

نه اینکه زانو زده باشم

نه !

فقط ...

تنهایی سنگین است .

فکر و خیال

چه نقاش ماهریست
فکر و خیال را میگویم ،
وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند !


گذشت

مرداب به رود گفت: چه کردی که اینقدر زلالی؟
رود گفت:

               " گذشــــتم ..."


ادامه مطلب ...

فراموشی

یک ساعت که آفتاب بتابد

خاطره ی آن همه شب های بارانی از بین میرود ...

این است حکایت آدم ها :

"فـــــرامــــــوشــــــــی"