پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

تکرار اشتباه

هر بار که می خواهم سمتت بیایم

یادم می افتد

دلتنگی هرگز بهانه ی خوبی
برای تکرار یک اشتباه نیست ...


ادامه مطلب ...

چرا

کاش می شد
یک لحظه جایمان را با هم عوض کنیم ...
شاید تو میفهمیدی چقدر بی انصافی

و من می فهمیدم چـــــرا ؟؟؟


ترک

یه آدمایی هستند که هیچ وقت ترکت نمیکنن

ولی بلدن کاری کنن

تا خودت یواش یواش ترکشون کنی …


ادامه مطلب ...

تاوان

گوش کن !
این که من می کشم
درد بی تو بودن نیست ،
تاوان با تو بودن است ...


ادامه مطلب ...

برای مادر

آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن
اما پول ندارن
وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن !
وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن
اما ...

مادر ندارن! ...

به سلامتی همه مادرای دنیا ...


ادامه مطلب ...

قضاوت

پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی ، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد ، او پس از اینکه جواب تلفن را داد بلافاصله لباس هایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد .

او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود ... به محض دیدن دکتر ، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی ؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است ، مگر تو احساس مسئولیت نداری ؟

پزشک لبخندی زد و گفت : "متأسفم ، من در بیمارستان نبودم و پس از دریافت تماس تلفنی هرچه سریعتر خودم را رساندم  و اکنون امیدوارم شما آرام باشید تا من بتوانم کارم را انجام دهم "


ادامه مطلب ...

وطن من

بعد از آن ھمه سرگردانی

 روی وجب به وجب خاک

 بعد از آن ھمه جستجو روی نقشه ھای جھان

... دانستم

دستان توست ، وطن ِ من ...!


ادامه مطلب ...

سرزمین عجایب

آلیس کجایی؟

بیا ...

اینجا عجیب ترین سرزمین دنیاست !!!


شک ندارم

هیچ گرسنه ای باقی نمی ماند

شک ندارم !

همین روزها ...

همه سیر می شوند

از زندگی ...

کلاغ

این روزها باید مثل کلاغ باشی

باید عادت کنی

بدون اینکه دوستت داشته باشند

زندگی کنی ...

از تو میگویم

بگذار مردم هرچه دلشان میخواهد بگویند !

من فقط ...،

از تــو می گویم ...


... دنیای من

بارون ... دریا ... آبی ...

آسمون ... جاده ... خاطره ...

دشت ... بیابون ... جنگل ...

گل ... زندگی ... عشق ...

مرد ا... نامردا ...

خوب ... بد ... خیر ... شر ...

سیاه ... سپید ... صورتی ...


همه کنار هم میشن دنیا

ولی ترکیب دنیای من فرق داره !

همش دو حرفه :

" تو "


ادامه مطلب ...

آینه

گاهى جلوى آینه مى ایستم

خودم را در آن میبینم ...

دست روى شانه هایش میگذارم

و میگویم : چه تحملى دارد

دلت ...

گوشه ی دنج

دلت که میگیره ...

بغضت که سنگینی میکنه ...

دلت فقط یه گوشه ی دنج میخواد

که اشکات رو کسی نبینه

خودت باشی و خدات


اگه هنوزم نگاهش بهت باشه ...


ادامه مطلب ...

قلبت تندتر میزند

هر چقدر هم بگویی :
مردها فلان ... !
زن ها فلان ... !
تنهایی خوب است
دنیا زشت است
و از این حرفها ...
آخرش روزی قلبت برای کسی تندتر میزند ...

 

ادامه مطلب ...

استعداد

استعـــــــــداد عجیبـــــــی در شکستــــــــن داری

قلــــــب ...

غــــــرور ...

پیمـــــان ...

استعــــــــداد عجیبــــــــی در نشستـــــــن دارم

بــــــه پــــای تــــــو ...

بـــــه امیــــــــد تــــــــو ...

در انتظـــــــــار تـــــــــــو ...


ادامه مطلب ...

من دلتنگم

من دلتنگم
د ل م ...
ر و ح م ...
رو گره زدم به پنجره فولادت
نیم نگاهت هم کافیه برای شفای تموم من ...



نـ رفتن تو

همیشه از آمدن "نـ" بر سر کلمات می ترسیدم ... !
نـ داشتن تو ...

نـ بودن تو ...

نـ ماندن تو ...
کاش اینبار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبری میداد از نـ رفتن تـو ...


ادامه مطلب ...

خیره

فرض کن ...
به عکاس بگویم
تارهای سپید را سیاه کند
و چین و چروک ها را ماست مالی
و حتی از آن خنده ها که دوست داری برایم بکارد ...


اما باز هم از نگاهم پیداست ... چقدر به نبودنت ... خیره مانده ام ...


ادامه مطلب ...

که ماند

یک "برو" بر زبانم آمد
به خاطر تو ...
و هزاران هزار "بمان" در دلم ماند

که ماند ...

که ماند ...

 

ادامه مطلب ...