پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...
پروانگی ...

پروانگی ...

بـه آسمــان دل بـبـنـــد ...

نخ

کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم

تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم !!!


کلیک راست

این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم
تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم …
شاید از این تنهایی خلاص شدم …


ادامه مطلب ...

آرزوی نور

برای چراغ های همسایه هم نور آرزو کن ،

بی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد ...


ادامه مطلب ...

انشا

کاش الان باز معلمی بود و می گفت یک انشا بنویس !

موضوع : روزگار خود را چگونه می گذرانید ؟!

تا برایش چند خطی درد دل کنم ...


داور

کاش توی زندگی هم مثل فوتبال ،
وقتی زمین می‌خوردی و از درد به خودت می‌پیچیدی
یه داور می‌اومد از آدم می‌پرسید :

می‌تونی ادامه بدی ؟!

تو هم میگفتی نه ، باید برم بیرون . . .


چرا

کاش می شد
یک لحظه جایمان را با هم عوض کنیم ...
شاید تو میفهمیدی چقدر بی انصافی

و من می فهمیدم چـــــرا ؟؟؟


نم نم باران

نم نم باران ...

کاش تو بودی و من !
یک جاده ی بی انتها
دست در دست هم ...
بدون چـــــــتر ... !
زیـر باران ...
خیـس خیـس ...


... آغاز

مدتهاسـت
دلم شروعی تازه میخواهد
تو بیـا
مرا دوباره آغـــــــاز کـن…


ادامه مطلب ...

آرزوی شادی

خالق من بهشتی دارد نزدیک ٬

زیبا

و بزرگ

و دوزخی دارد کوچک و بعید

و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را

گاهی به بهانه ی یک دعا در حق دیگری

و شاید امروز 

           آن روز بی دلیل باشد . . .


دوست خوبم برایت شادی ِ بی انتها آرزو میکنم ...


ادامه مطلب ...

خارپشت

شده‌ام خارپشتی که تیغ‌‌ هایش ،

دنیای امنی برایش ساخته ؛

اما ...

پشت شب بو های عاشق و مست ،

در حسرت نوازشی بر دل ...


ادامه مطلب ...

دوست خوب

حس خوشایند ِ "داشتن یک دوست خوب" بیش از چیزیه که بشه توصیفش کرد ؛
این حس خوب رو براتون آرزومندم ...


ادامه مطلب ...

... تو سبز میشدی

دوباره پشت این چراغِ قرمزم

دوباره بوقِ اعتراض

دوباره دود و انتظار

همه به فکر رفتنند

به فکر لحظه‌ ی فرار

و صفرِ ثانیه‌شمار ... فقط منم !

منِ‌ همیشه بی‌خیال

که بین‌شان نشسته‌ام

دوباره چشم بسته‌ام

و فکر می‌کنم

چه خوب بود اگر

به جای این چراغ

تو سبز می‌شدی ...


ادامه مطلب ...

... چراغ جادو

کاش دفتر خاطراتم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سر ِ دلتنگی
به رویش دست میکشیدم
تـو از درونش

                  با آرزوی من

                               بیرون می آمدی ...!


می خواهم انسان نباشم

گاهی می خواهم انسان نباشم
گوسفندی باشم ، پا روی یونجه ها بگذارم
اما دلی را دفن نکنم ...
گرگی باشم ، گوسفند ها را بِدَرم
اما بدانم ، کارم از روی ذات است نه از روی هوس ...
خفاشی باشم که شبها گردش کنم
با چشم های کور ، اما خوابی را پرپر نکنم ...
کلاغی باشم که قار قار کنم
پرهایم را رنگ نکنم و دلی را با دروغ بدست نیاورم ... !


ادامه مطلب ...

دوست مجازی

اسمش را می گذاریم دوست مجازی

اما آن سو یک آدم حقیقی نشسته

خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند

وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد

وقت می گذارد برایم ، وقت می گذارم برایش


ادامه مطلب ...

خاطره خشکی

کاش یکی‌ بود که توی کوچه‌ ها داد می زد :
خاطره خشکیه  ...  خاطره خشکـــــــــی ...
اونوقت همه ی خاطراتت ،
همونایی که ارزش گرفتن دمپایی پاره هم ندارن رو
میریختم تو کیسه و می دادم بهش و می رفت رد کارش !


ادامه مطلب ...

جسارت

گاهی دلت میخواد همه ی بغضات از تو نگاهت خونده بشه چون جسارت گفتن کلمه ها رو نداری
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری و یه جمله مثله :
چیزی شده ؟
اونجاست که بغضتو با یه لیوان سکوت سر میکشی و با لبخند میگی :

نه هیچی ...


ادامه مطلب ...

... ای کاش خدا کاری کند

برای تـــــــــو ...
برای چشمهایت ...
برای مــــــــن ...
برای دردهایم ...
برای مــــــــــا ...
برای این همه تنهایی ...
ای کاش خدا کاری کند ...


ادامه مطلب ...

برایت آرزو میکنم

برایت رویاهایی آرزو میکنم تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود ...
برایت آرزو میکنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداری
و فراموش کنی آنچه را که باید فراموش کنی .
برایت شوق آرزو میکنم . آرامش آرزو میکنم .
برایت آرزو میکنم که با آواز پرندگان بیدار شوی
و با خنده ی کودکان .
برایت آرزو میکنم دوام بیاوری
در رکود، بی تفاوتی و ناپاکی روزگار .
بخصوص برایت آرزو میکنم که خودت باشی .
"ژاک برل"

درخت صبر

دستهایم به آرزوهایم نرسید ،

ولی درخت صبرم می گوید :

            امیدی هست ...

                 دعایی هست ...

                     خدایی هست ...


ادامه مطلب ...